بیسایه عنایت تو ای بزرگوار
"کار جهان و خلق جهان جمله در هم است"
این نبض بیقرار به یاد تو میتپد
هر گوشهای که سفره زخمی فراهم است
سرمیبرم به چاه به یاد تو گاهگاه
زیرا به نالههایی از این دست محرم است
از جنس زخم هرچه که گویم از آن توست
هرچند دستهای تو از جنس مرهم است
بیسو و بی نهایتی و وصفناپذیر
آه از دلی که حجم حضور ترا کم است
من، سیب زندگی، و بهشت خیال تو
این قصه همیشه فرزند آدم است